Monday, June 16, 2014

محمد تاج احمدی: از زمان روی کار آمدن دولت روحانی صداوسیما با درپیش گرفتن مشی انتقادی نسبت به عملکرد دولت شائبه هایی مبنی بر زیرپا گذاشتن اخلاق رسانهای را در ذهن بسیاری ایجاد کرده است.

شاید اگر مسئولان صداوسیما درک واقع بینانهتری نسبت به فضای موجود کشور داشتند چنین رفتاری را در پیش نمیگرفتند. مسئولان این سازمان باید متوجه باشند که مردم هنوز حمایتهای بیشائبه این سازمان از دولت احمدی نژاد  را فراموش نکرده اند. رفتار متناقض این سازمان که بیش از هرچیز در بخشهای خبری نموده یافته است اینروزها به زیرپا گذاشتن اخلاق در رسانه ملی منتهی شده است.

اشاره نگارنده بیش از هرچیز به اخباری درباره تجاوز و مسائل جنسی است که اخیرا از آنتن تلویزیون پخش شد. رفتاری که این نهاد در پخش این گزارش داشت از دو زاویه زیر سوال است.

1-    ISAS BC-9001:2003 and ISAS P-9001:2005, Ethics

علامت فوق مخفف استانداردهای بین المللی اعتبارسنجی سازمان های رسانه ای است که براساس آن میبایست اصولی را به عنوان نمادهای حرفهای فعالیت سازمانهای رسانهای جهت حفظ حقوق افراد و مخاطبان در نظر گرفت:

The pursuit of truth : پیروی از حقیقت: رعلیت این اصل پایهای تنها به دلیل رعایت اخلاق رسانهای نبوده و نیست. چراکه مخاطب امروز با توجه به دایره گسترده انتخاب خود، تنها رسانهای را برای دیدن و شنیدن برمیگزیند که فارغ ازنگاه های جناحی و گروهی به بیان صادقانه خبر بپردازد و قضاوت را به عهده مخاطب بگذارد. رعایت اصلی بیطرفی در بازنمایی اخبار رخداده و اطمینان از صحت و سقم خبری که منعکس میشود همه از کارویژههای این اصل بنیادین رسانهایست

Respect for individual rights, integrity and privacy :  احترام به حقوق افراد،صداقت، و محرمانه بودن اطلاعات شخصی. احترام به حریم خصوصی افرادی که به عنوان موضوع یا منبع خبر انتخاب میشوند یکی از مهمترین استانداردها در اخلاق رسانهایست.

 هر فردی در زندگی شخصی خود حافظ اسراریست که تنها و تنها به خود وی مربوط میشود و انعکاس آن به هرشکل و به هر بهانهای به معنای نقض حریم خصوصی افراد خواهد بود. اما یکی دیگر از اصولی که اینروزها بیش از هرزمان دیگری اهمیت یافتهاست حفظ امنیت منبع و یا شوژه خبریست. خروجی خبر یا گزارش خبری نباید باعث شود که امنیت افراد به خطر بیفتد و آنها را در معرض خطرات و قضاوتهای نادرست افکار عمومی قرار دهد. این اتفاق عمدتا در مواردی رخ میهد که یک رسانه تصمیم میگیرد فرد یا جریانی را تخریب و امنیت اجتماعی را ازوی سلب کند. در چنین مواقعی رسانهها به حریم خصوصی فرد تجاوز کرده و اخباری را منعکس میکنند که نه تنها منبع موثقی برای آن ندارند بلکه موجبات نا امنی را برای فرد مهیا میسازند.

Independence of judgment : قضاوت مستقل. اگرچه روایت اخبار و گزارشات میبایست به نحو بیطرفانهای صورت پذیرد و قضاوت به عهده مخاطب گذارده شود، اما در انعکاس هر خبر یا گزارشی رسانه میباید حد اقلی از قضاوت را در مورد سوژه خود بکار گیرد. که همین حداقل نیز میبایست  قضاوتی مستقل و فارغ از ملاحظات جناحی و بدون سوء نیت! و قصد تخریب طرف مقابل صورت پذیر.

حال در این میان سوالی که مطرح میشود اینست که رسانه ملی ما کدامیک از این اصول را رعایت میکند؟

متاسفانه مسئولان و سیاست گذاران این سازمان به دلیل نداشتن تحلیل درست از جامعه گمان میکنند که فضای امروز درست شبیه به فضای رسانه ای سالهای اصلاحات است که مردم بغیر از رسانه ملی و رسانههای مکتوب و محدود داخلی هیچ منبع دیگری برای دریافت خبر ندارند. درحالی که امروز نه تنها فضایی متکثر در حوزهی رسانه های حرفهآی ایجاد شده بلکه زمینهای برای شکلگیری رسانه های ارتباط جمعی در شبکههای اجتماعی نیز مهیا شده است. و مردم نسبت به روایتها و اخبار مغرضانه رسانه به سرعت در شبکههای اجتماعی واکنش نشان میدهند.

اما دومین منظری که این رفتار صداوسیما را زیر سوال میبرد، عدم رعایت اصولیست که صداو سیما هرروز به تبلیغ آن میپردازد. مذهب و شرع مقدس!

برطبق روایات و احادیث معتبری که از ائمه اطهار و معصومین بجامانده ونیز آیات قرآن مجید، نسبت دادن اتهام زنا به فردی توسط هر شخصی مسئولیت بزرگی را متوجه آن شخص میسازد. به نحوی که شخص اتهام زننده میبایست اتهام خود را با حضور شاهدان عادل و بیطرف اثبات نماید، و اگر جنین نکند و نتواند اتهام خود را اثبات نماید، به دلیل انتساب نادرست و غیر واقع امری ناپسند به فردی بیگناه، (یعنی تهمت زدن ناروا) مجرم شناخته شده و مستوجب حد است!

در حیطه ی فعالیت رسانهای نیز ارائه هرگونه گزارش ناصحیح، دروغ پردازی و درج سخنان دروغ و بیهوده، میتواند از مصادیق تهمت زنی تلقی شده و چه از نظر اصول حرفهای و چه از منظر شرعی محل اشکال باشد.

رعایت عدالت و صادقانه بودن گزارش، و انعکاس اخبار توسط گزارشگران درستکار و اطمینان حاصل کردن از صحت و سقم خبر و سوژه گزارش هم از اصولیست که در شرع اسلام نیز اکیدا به رعایت آن توصیه شده.

اگر رسانه آی بخواهد براساس حدس و گمان خبری را انعکاس دهد و یا اینکه در روایت یک سوژه تنها بخشی از حقیقت ماجرا را بیان کند خود را اعتبار انداخته و موجب بیاعتمادی مخاطبان خود خواهد شد.

هرروز در تلوزیون جمهوری اسلامی چندین ساعت از وقت آنتن به برنامه های مذهبی اختصاص مییابد که بخش قابل توجهی از این برنامهها (و شاید بتوان گفت تمام آنها) توصیه به رعایت همین اصول اخلاقی و دینی فوق الذکر در رفتار و کردار روزمره افراد جامعه است. اما گزارشات نادرست صداوسیما این شائبه را در ذهن بسیاری از مخاطبان خود ایجاد میکند که رسانه ملی ما به تولید و تبلیغ اصولی میپردازد که خود به آنها اعتقاد ندارد و در اخبار و گزارشات همین اصول را زیر پا میگذارد.


ادامه مطلب

نامه‌ای از وونه‌گات برای تازه‌کارها

هشت سال پیش عده‌ای از دانش‌آموزان یک دبیرستان شروع به ارسال درخواستهایی برای نویسندگان مورد علاقه‌شان کردند تا بلکه بتوانند آنها را ملاقات کنند.

کورت وونه‌گات نویسنده آمریکایی تنها نویسنده‌ای بود که به درخواست آنها پاسخ داد. البته این نویسنده مطرح بخاطر کهولت سن و شرایط نامساعد جسمی نتوانست به دیدار این بچه ها برود اما در عوض پاسخی خواندنی و جذاب به نامه ی این بچه ها داد که با استقبال زیادی در رسانه های مهم و شبکه های اجتماعی مواجه شد.و اینهم متن این نامه:

بچه های عزیز دبیرستان خاویر
و خانم لوک وود [معلم] و شاگردانش

از نامه دوستانه شما بسیار ممنونم

شما دقیقا میدانیدکه چطور یک پیرمرد زهوار درفته ی عتیقه را که یک پایش لب گور است, سرکیف بیاورید، من در حال حاضر خیلی در انظار عمومی ظاهر نمیشوم. آخر میدانید من الان شبیه یک سوسمار بزرگ و ترسناک شده ام.

چیزی که من میتوانم به شما بگویم,خیلی طولانی نیست. درواقع منظورم ترکیب شوخ طبعانه و سرخوشانه ای از این چیزهاست:

تمرین کنید یک هنری را یاد بگیرید.هرچیزی! موسیقی, آواز، رقصیدن، نقاشی، شعر، مجسمه سازی!

مهم نیست که کارتان خوب باشد یا بد! مهم نیست توی آن پولی عایدتان بشود یا اسمی در کنید. بلکه آنچه اهمین دارد کشف چیزیست که درون شماست! تا بتوانید [براساس آن] روحتان را پرورش دهید.

جدی میگویم!

منظور من اینست. همین حالا یک هنری را انتخاب کنید و در اوقات فراغتتان به یادگرفتن آن بپردازید.

یک عکس خوب یا اصلا مسخره از خانم لوک وود (معلمتان) بکشید و به او هدید بدهد.

بعد از مدرسه و توی خانه تان برقصید و آواز بخوانید! و هنرتان را به بقیه نشان بدهید.

توی ظرف پوره ی سیب زمینی عکس یک صورت را بکشید، وانمود کنید که دراکولا هستید!

حالا یک تکلیف برای امشبتان میدهم و امیدوارم اگر آن را انجام ندید پدرتان را دربیاورد:

یک شعر شش خطی بنویسید

در باره ی هرچیزی

بشرط اینکه قافیه داشته باشد. تنیس بدون تور اصلا عادلانه نیست.
من مطمئنم که شما بخوبی از عهده این کار برمیآیید. انجامش بدید

اما به کسی نگویید که درحال انجام چکاری هستید. شعرتان را به کسی نشان ندهید! برای هیچکس هم آن را نخوانید. حتی برای دوست دختر یا پدر و مادرتان یا هر کس دیگری! حتی خانم لوک وود (معلمتان)

[در مرحله بعد] آن را پاره کنید! ریز ریزش کنید. هرتکه اش را توی سطلهای زباله ی جدا و دور از هم بیاندازید! [و این کار را هی تکرار کنید]

[در نهایت] شما به جایزه ای باشکوه برای شعری که سرودید دست خواهید یافت.

شما یک تحول را تجربه میکنید [و] چیزهای بیشتری درمورد درونیات خودتان خواهید فهمید! و در نهایت روحتان به تکامل خواهد رسید!

خدا نگهدارتان
کورت وونه گات

   
***
منبع: هافینگتون پست/ ترجمه: محمد تاج احمدی

این مطلب پیشتر در آوانگارد منتشر شده
ادامه مطلب

لطفی و حاشیه‌هایش

روز جمعه 12 اردیبهشت خبری مبنی بر فوت محمدرضا لطفی در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد. چند روز پیش‌تر از آن حسین علیزاده از وخامت حال لطفی خبر داده بود. تا عصر همان‌روز خبر تایید شد و تا پایان آن شب پیغام‌های تسلیت از جانب چهر ه‌های مطرح هنری و فرهنگی در رسانه‌ها منتشر شد.

اما وی هنرمندی بود که در سالهای اخیر و برای نسل جوان بیش از آنکه هنرش مطرح باشد، با حاشیه‌هایش شناخته می‌شد. چرایی دامن زدن به این حواشی از جانب لطفی هنوز برای خیلی از هواداران و منتقدان وی محل سوال است.

لطفی اگرچه نخستین جایزه خود را در سال43 در جشنواره‌ای موسیقی‌دانان جوان کسب کرد اما مصادف شدن فعالیت‌های هنری وی با تحولات اجتماعی از اواخر دهه چهل آغاز شد.

 در سال 1347 و با همت داریوش صفوت نهادی تحت عنوان «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی تاسیس شد. که درآن گروهی از اساتید مطرح موسیقی سنتی نظیر نورعلی برومند، عبدا... دوامی، سعید هرمزی، یوسف فروتن و... اقدام به آموزش و تربیت تخصصی گروهی از شاگردان مستعد و دانش‌آموختگان دانشکده‌هنرهای زیبا نمودند. حلقه‌ای از شاگردان آموزش دیده در این گروه بعدها تبدیل به جریان سازانی مطرح در عرصه موسیقی انقلابی و اعتراضی شدند. چهره‌هایی نظیر محمد‌رضا لطفی، پرویز مشکاتیان، محمد رضا شجریان و حسین علیزاده دراین مرکز باهم آشنا می‌شوند.

 درسال 1351 زمانی که رضا قطبی (رئیس رادیو و تلوزیون ملی) از ابتهاج دعوت می‌کند تا به عنوان مسئول واحد موسیقی با رادیو و تلوزیون ملی همکاری کند. سایه هم در این مرکز تصمیم به ایجاد یک گروه هنری گرفت.

 اعضای این گروه غالبا سابقه فعالیت در مرکز «حفظ و اشاعه موسیقی» را داشتند. هنرمندان جوانی که جذب این گروه شدند غالبا تحت تاثیر ابتهاج و کسرایی به حزب توده و اندیشه‌های چپ‌گرایانه سمپاتی داشتند. درآمیختن آثار نوازندگان و آهنگسازان جوان و خلاقی چون لطفی، علیزاده و مشکاتیان، با اشعار سایه، کسرایی و جواد آذر و صدای شنیدنی شجریان، گروه «شیدا» را تبدیل به یکی از گروه‌های جریان ساز در موسیقی سنتی کرد.

اما پس از وقایع 17 شهریور 57 و استعفای دسته‌جمعی این گروه از رادیو و تلوزیون، با همت ابتهاج کانونی فرهنگی بنام «چاوش» تاسیس شد. دراین مقطع عمده فعالیت‌های گروه بصورت زیر زمینی و مخقیانه صورت می‌پذیرفت."شب نورد" ، "سپیده" و "آزادی" از مطرح‌ترین آثار این گروه بود که در زیر زمین خانه لطفی ساخته و تکثیر می‌شد.

درست یکروز بعد از پیروزی انقلاب با حضور لطفی در ساختمان جام جم "شب‌نورد" و "آزادی" با صدای شجریان و ناظری جهت پخش در اختیار این سازمان قرار گرفت. پس از انقلاب اما این گروه 12 آلبوم منتشر کردند که به زعم بسیاری از کارشنان و خبرگان موسیقی من جمله بهترین و بی‌بدیل‌ترین آثار هنری معاصر محسوب می‌شوند.

یکی از جالب‌ترین نمودهای تاثیرگذاری اندیشه‌های برابری خواهانه سوسیالیستی نظام اقتصادی کمون‌وار (تعاونی) این کانون بود. آنطور که حسین علیزاده روایت می‌کند، اعضای گروه تصمیم به ایجاد یک صندق می‌کنند که تمام اعضای گروه فارق از نقش و جایگاهشان به میزان برابری (ماهی 2000 تومان) از این صندوق حقوق می‌گرفتند. البته همین مسئله بعدها به یکی از مهمترین دلایل ایجاد اختلاف بین اعضای گروه شد.

اما یکی از جالب‌ترین فعالیتهای لطفی در این گروه که بعدها کمتر بدان پرداخته شد ساخت اثری بنام  «بیاد قمر » بود. لطفی که علاقه زیادی به بازسازی آثار و تصنیف‌های قدیمی داشت، در مقطعی که هنوز رسماً ممنوعیت صدای خانم‌ها اعلام نشده بود، یکی از شاگردان ادیب خوانساری بنام «هنگامه اخوان» را کشف کرد که صدایی نزدیک به صدای قمرالملوک وزیری داشت. حاصل همکاری این‌دو ساخت اثری بنام «بیاد قمر» بود. این تک اثر زیبا در چهارمین آلبوم چاوش  قرار گرفته بود که به دلیل ممنوعیت پخش صدای زن از این آلبوم حذف شد.

اختلافات درونی، تعصبات مذهبی، و محدودیت‌های ایجاد شده برای فعالان هنری در سالهای پس از سقوط دولت موقت، نظیر زندانی شدن ابتهاج درنهایت موجب انحلال کانون چاوش گردید. درآن ایام لطفی اجرایی حاشیه‌دار در دانشگاه ملی آنزمان (شهید بهشتی فعلی) برگزار می‌کند که پس از آن دیگر به وی اجازه هیچگونه فعالیتی داخل کشور داده نمی‌شود. همزمانی همین اتفاقات باعث می‌شود که برخی از چهره‌های کلیدی چاوش از ایران خارج شوند.
 علیزاده به ایتالیا و بعد به فرانسه می‌رود و لطفی پس از مهاجرت به اروپا در سال 65 در امریکا ساکن می‌شود. علیزاده در سال 67 به ایران باز می‌گردد و در همان مقطع با برخی از اعضای گروه چاوش مجددا کار می‌کند. قطعه معروف ترکمن محصول سالهای مهاجرت او در همان مقطع برای اولین بار در ایران اجرا شد.

 اما محمد رضا لطفی تنها به خاطر ارادتی که به استادش (نورعلی‌ برومند) داشت، مدتی کوتاهی برای ضبط اثری بیاد این هنرمند به ایران آمد و مجددا به آمریکا بازگشت. وی در سالهای مهاجرت تلاش کرد گروه شیدا را در خارج از کشور مجددا تاسیس کند. در اوایل دهه هفتاد، لطفی در اقدامی غافلگیر کنند آلبومی با عنوان "چشمه نوش" باصدای محمدرضا شجریان را منتشر ساخت.

چالش‌های لطفی با هنرمندان:

از اولین چالش‌های لطفی با هنرمندان در سالهای پس از انقلاب که پایش به رسانه‌ها باز شد. جدال قلمی وی با احمد شاملو بود. شاملو در سال 1990 طی سفری که به امریکا داشت در اظهار نظری جنجالی در مورد مواریث سنتی فرهنگ ما نقدهای تندی را مطرح کرد. وی در مورد موسیقی سنتی ایران هم گفته بود:

«از یک پیش‌درآمد شروع می‌شه، یه چهارمضراب می‌زنه، بعد یارو عرعر می‌کنه، بعد یک تصنیف می‌خونه، بعد یه رِنگ نمی‌دونم چی‌چی‌می‌چی می‌زنند و تمام»

لطفی در مقام پاسخ به این اظهار نظر شاملو برآمد و ضمن نقد اشعار شاملو و بیگانه بودن سطور شعری وی با دستگاه‌ها و ردیفهای موسیقی از وی خواست تا در موضوعی که تخصصی در‌آن ندارد، اظهار نظر نکند. البته شاملو هم این سخنان را بی‌پاسخ نگذاشت و در نامه‌آی سرگشاده که آنزمان در مجله گردون منتشر شد پاسخ تندی به لطفی داد. و بعدتر در شعری انتقادی (بگذار برخیزد مردم بی لبخند) به امثال بطفی اینگونه کنایه زد که: «مطرب گورخانه به شهر اندر چه می‌كند؟

اما ورود مجدد لطفی به ایران در سال 85 بی‌آنکه آغازگر فصل جدیدی در بداعت‌های هنری وی باشد، او را در دام حواشی و جنجال‌هایی رها کرد که غالباً خود باعث ایجاد و شکل‌گیری آنها بود.
وی در اولین کنفرانس خبری خود پس از بازگشت به ایران ازعان کرد:

«نه دولت از من دعوت کرده است که بازگردم و نه کسی به من قول مساعدی داده است. دلیل بازگشت من این است که احساس کردم بسیاری مسایل حرفه‌ای در این رشته وجود دارد که باید به جوانان منتقل شود زیرا موسیقی ایران در وضع ناگواری قرار گرفته است»

یکی از اولین منتقدان لطفی همکار اسبق وی در کانون چاوش یعنی پرویز مشکاتیان بود. وی در انتقاد به اظهار نظر لطفی مبنی «قرار گرفتن موسیقی ایران در وضعیتی ناگوار» گفت:
«لطفی می‌گوید در نبود او، كار موسیقی در این كشور تعطیل بوده و حالا باید خودش آن را درست كند. این همه موسیقی پیشرفت كرده و او چون نبوده، نمی‌خواهد ببیند»

در تیرماه 86 محمد رضا لطفی نخستین اجرایش را در نیاوران با حضور بسیاری از بزرگان نظیر سایه برگزار کرد. اما کیفیت پایین این اجرا از یکسو و دست به کمانچه بردن لطفی از سوی دیگر باعث شد که بازهم منتقدانی چون مشکاتیان و کیهان کلهر به لطفی نقد کنند. اما این دو نفر تنها کسانی نبودند که با لطفی چالش پیدا کردند.
محمد رضا شجریان هم از تیغ نقد لطفی در امان نماند. وی در مصاحبه‌ای با بولتن داخلی آموزشگاهش باب نقدهایش به شجریان را اینگونه آغاز کرد:

«بخش عمده این کدورت‌ها به تاریخ رفتاری استاد عزیز ما، شجریان مربوط بود که با سعه صدر برخورد نکرد. نمی‌دانم این پول چه قدر مهم است که دوستی‌ها، برادری‌ها و خویشی‌های انسانی را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد»

البته اتهام لطفی به شجریان به همین‌جا ختم نشد و وی در بخش دیگری از همین مصاحبه اتهامات دیگری را هم به مشکاتیان و لطفی وارد ساخت. اتهاماتی که به‌مراتب سنگین‌تر از نقدهای پیشین بودند:

«من در "استودیو بِل" فایلی داشتم که متعلق به "ایرج حقیقی" بود که آرشیو ایشان محسوب می‌شد. هنگامی که به ناگهان حقیقی به دانمارک مهاجرت کرد، نوارهای ما را به ‌دلیل این که هنوز تکمیل نشده بود، به ما نداد و در همان فایل قفل ‌شده ماند. این‌جانب در ایران نبودم و این‌گونه كه می‌دانم، شجریان و پرویز به استودیو رفته و با پرداخت مبلغی خوب، قفل این فایل را شکسته و باز کردند و نوار بیداد را از استودیو گرفتند. کلیه مخارج تمرین و ضبط را مرکز هنری چاووش پرداخت کرده بود و این اثر متعلق به چاووش بود تا از آن بهره‌وری کند؛ به ویژه که گروه شیدا در تمامی سال‌های چاووش، به گروه عارف نیز حقوق پرداخت کرده بود. به هر حال، کار بیرون آمد. جالب این‌جا است که نام مرا در انتهای گروه، فقط به عنوان نوازنده نوشتند. بعد از انتشار، خواهرم زنگ زد و گفت آقای شجریان و پرویز برای شما چکی به مبلغ 30هزار تومان نوشته‌اند، چه کنم؟ گفتم که نامه‌ای کوتاه به این دو دوست بنویسد و چک را به عنوان هدیه تولد فرزند اول مشکاتیان که تازه به دنیا آمده بود، به پدربزرگش، شجریان بدهند

یکی‌دیگر از اظهار عجیب و غریب لطفی دراین خبرنامه که باعث تعجب هواداران وی شده بود این بود:

«شجریان هرگز سیاسی نبود و هرگز ما بحث سیاسی با هم نداشتیم. من با شجریان در مرکز حفظ و اشاعه آشنا شده بودم و یک برنامه با هم اجرا کردیم و این گونه دوستی ما شکل گرفت... شجریان اهل رفتن به میهمانی‌هایی بود که خواص کشور تشکیل تر درآمد ایشان از این راه تامین می‌شد»

در این سالها و پس از فوت مشکاتیان بیش از هرکسی این شجریان بود که در معرض نقد لطفی قرار داشت. از بحث بر سرمالکیت کار «ای ایران ای سرای امید» گرفته تا انتقاد از مصاحبه‌های شجریان با رسانه‌های غربی. یکی از آخرین نقدهای وی به شجریان نیز اظهار نظر عجیبی بود که وی نسبت رویکردهای سیاسی شجریان اتخاذ کرد. لطقی در گفتگویی با یکی از نشریات تیم قوچانی در آذرماه سال 90 در ذم مخالف‌خوانی‌های شجریان گفته بود:

شجریان از سال ۵۷ و بعد از انقلاب تا امروز بالاترین حجم تولید و بیش‌ترین و موفق‌ترین کنسرت‌ها را داشته. هیچ‌وقت برنامه‌هایش قطع نشده، آثارش منتشر شده، کنسرت‌هایش برگزار شده و همیشه مجوز گرفته است. من این را نمی‌فهمم که چرا اکنون اعتراض می‌کند؟

وی در قسمتی از همین گفتگو اظهار داشت:

«شجریان هیچ‌وقت به دنبال ایجاد یک جریان فرهنگی-هنری مستقل با شرکت همکاران خودش نرفت. یک شرکت اقتصادی به نام "دل‌آواز" درست کرده و کار خودش را مانند یک شرکت تولیدکننده انجام می‌دهد و درآمدزایی خوبی هم از گذشته تا به امروز داشته و دارد»
طرح چنین مسائلی از سوی لطفی درحالی صورت می‌پذیرفت که نه شجریان، نه مرحوم مشکاتیان، نه علیزاده و نه کامکارها و ناظری هیچیک حاضر نشدند به دلیل اختلافات شخصی با اعضای چاوش دست به چنین افشاگری‌هایی بر علیه هم‌صنفان خود بزنند و یکدیگر را تخریب کنند.
البته اینها تمام تمام حواشی مطرح شده در حول گفته‌های لطفی نبود. شیوه آموزش و مسلک رفتاری و حتی نوع پوشش وی نیز منتقدانی داشت. لطفی که پس از بازگشت به ایران اقدام به  تاسیس «مکتب‌خانه میرزا عبدالله» کرد.

در این مکتب‌خانه که شاگردان باید وی زمین فمی‌نشستند و از راه شنیدن و دیدن نوازندگی استاد، شیوه نواختن ساز را به روش قدما می‌آموختند.  انتخاب چنین اسلوبی برای آموزش موسیقی توسط کسی که خود جزو بهترین آهنگسازان موسیقی ایرانی محسوب می‌شود برای خیلی‌ها قابل هضم نبود.

زمانی که خبر فوت لطفی رسانه‌ای شد «احمدی‌نژاد» از اولین چهره‌های سیاسی بود که پیام تسلیتی را بمناسبت فوت این هنرمند منتشر کرد. وی در پیامش لطفی را «حق طلب و آزاده» خطاب کرد و مدعی شد که با دریافت مسئولیت‌های سنگین آزادی خواهان و عدالت طلبان در راه اعتلای هنر انسان ساز روح خود را صرف نمود. رئیس دولت اسبق همچنین در پیامش مدعی شد که لطفی در گمنامی رحلت کرد.

چنین تعلق خاطری از جناب رئیس دولت دهم و نهم اما هیچ انطباقی با عملکرد وزارت‌خانه تحت امر ایشان در قبال محمد رضا لطفی نداشت. از گیر دادن به پوست تبلیغاتی کنسرتش گرفته تا لغو اجراهایش، به رغم صدور مجوز و فروش بلیط.

به‌هر روی لطفی که خود از انقلابی‌ترین و جریان‌ْسازترین هنرمندان موسیقی اصیل ایرانی بود، در سالهای پس از انقلاب نه از جانب دولت‌ها و نه از جانب هم‌صنفانش چندان که باید قدر ندید و شاید همین مسئله باعث ایجاد سرخوردگی‌هایی در وی شده بود که می‌توانست بروز چنین رفتارهایی از  تبعات آن با‌شد.

اما تمام این مسائل چیزی از شان و جایگاه این هنرمند در عرصه موسیقی اصیل ایرانی کم نمی‌کند. لطفی را باید به‌حق یکی از سلسله جنبانان موسیقی سنتی ایران دانست که نقش بی‌بدیلی و غیرقابل انکاری در به‌روز کردن و بالابردن سطح کیفی این هنر به موازات پیوند دادن آن به دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی مردمان این سرزمین داشت.
 هدف از ذکر این مسائل هم مخدوش کردن این جایگاه نبود. بلکه تنها قصدم آن‌بود که به مخاطبان محترم یادآوری کنم، اگرچه حفظ احترام و شان یک هنرمند الزامی‌ست اما فوت او نباید دستاویزی باشد برای اسطوره سازیهای بی‌دلیل!


ادامه مطلب
 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده