Thursday, September 30, 2004

چه روزای خوبی بود

چه روزاي غريبيه نميتونم بگم خوبه يا بده اما يه جورايي آدم رو ميجنبونه هميشه اين موقع ها که ميشد دلم ميگرفت.بايد نه ماه ديگه درس میخوندم به اميد اينکه دوباره تابستون بياد و من يه سال به تموم شدن درسم نزديک بشم.الان من همونجام .درسم تموم شده اما هيچ خبري نيست.اينجا اصلا اونطوري که فکر مي کردم از آب درنيومد. اينجا زندگي بدون سختي معني نداره.اون موقع من سختي رو نديده بودم فکر ميکردم بيشترين عذاب دنيا رو دارم تحمل ميکنم .چه اشتباهي
چه روزاي خوبي بود ولي افسوس زود
گذشت تا يه چشم به هم زديم روز و هفته ها گذشت
آهنگ تموم شد
ادامه مطلب

دعای کانکت

اگه موقعي که خواستين به اينتزنت وصل موفق نشدين اين دعا رو 10 مرتبه بخونيد فوري کانکت مي شين با توجه به افتضاح بودن خطوط اينترنت در ايران اين دعا خيلي مفيده
!اللهم اني اتصالاتنا بلاينترنت . اللهم آتني الکانکشن فدنيا و لآخره.ان ناوزو بک من کل ويروس الخبيثه عين الملعونييات.ان ناوزه بک من الديسکانکشن فدالدنيا و لآخره. آمين يا رب العلمين
ادامه مطلب

Sunday, September 26, 2004

گناه اصلی

سلام
امروز یه روز سخت بود.از صبح تا همین الان در گیر کار بودم.آخر شب صوت زدد (یعنی کم آوردم)را این فیلم رو دیدین که آنتونیو باندراس با آنجلینا جولی بازی کردن.اگه ندیدیدن حتما برین دنبالش. اگه من تو زندگیم سه تا فیلم قشنگ دیده باشم یکیش قیصره یکیش هم اینه سومیش هم هنوز ساخته نشده.خلاصه اینکه دیدنش در تنهائی باشه.
ادامه مطلب

Wednesday, September 22, 2004

توپ ترکید

سلام
خب ما هم برای یه روز و اندی امروز شدیم ظاهرا این کار خیلی تابلو شده بود و تو اینتر نت به توپ ترکونده بود کاشکی تا ثیر داشته باشه اون طور که من فهمیدم غفوری هم آزاد شده و این می تونه یه پیروزی محسوب بشه.اما تو این همه وب لاگ ترزا مطلب قشنگی نوشته بود که خوندنیه در ضمن این سایت ها هم این هم اقدام رو منعکس کردن
رادیو فردا
stop.censoring.us/
رادیو بی بی سی
guradian
محمد علی ابطحی
ادامه مطلب

Monday, September 20, 2004

(بخشی از خبرهای روز دوشنبه سایت « امروز » تنها به نشانه اعتراض به برخورد با فعالان اینترنتی ، سانسور اینترنت و دستگیری وبلاگ نویسان در اینجا نقل شده اند و به هیچ وجه به معنای تایید مواضع سیاسی این سایت نیست . )
ادامه مطلب

رسوائی هاوائی وحیثیت قوه قضائیه


اخذ مدرك از شعبه دانشگاه هاوايي در تهران توسط بسياري از مسئولان قوه قضائيه، از جمله مديركل دادگستري تهران به اندك حيثيت اين قوه لطمات زيادي وارد كرده است.
ادامه مطلب

نامه روزنامه نگاران کانادائي طرفدارآزادي بيان به سفیر ایران در کانادا

گروه روزنامه نگاران کانادائي طرفدارآزادي بيان در نامه اي به محمدعلي موسوي، سفير جمهوري اسلامي در اتاوا، تلاش حکومت اسلامي در زمينه وارد آوردن فشار تازه بر دست اندرکاران وبلاگ نويسي و اينترنتي در ايران را مورد انتقاد قرار داد.بر اساس اين گزارش اين گروه هشدار داد که حکومت اسلامي نه تنها شماري از سايتهاي اطلاع رساني اينترنتي را بسته بلکه دست اندرکاران اين سايتهارا نيز به زندان فرستاده است.اين گروه از حکومت اسلامي ايران خواست بااحترام گذاشتن به حقوق بشر و برداشتن فشار موجود از اينترنت، بابک غفوري آذر از روزنامه حيات نو، شهرام رفيع زاده از روزنامه اعتماد، و حنيف مزروعي نويسنده در روزنامه هاي اصلاح طلب را که به زندان انداخته است آزاد کند.
ادامه مطلب

مدير مسوول سايت نقشينه از احضار تلفني خود به دادگاه خبر داد

مدير مسوول سايت نقشينه ،گفت : روز چهارشنبه طي تماسي تلفني براي حضور در شعبه 115 دادگستري قم احضار شدم . حامد متقي در گفت‌‏وگو با خبرنگار حقوقي "ايلنا"، با اشاره به اينكه پرونده‌‏اش همزمان با روز جهاني آزادي مطبوعات ، تشكيل شده ، گفت : همانطور كه بارها به مراجع قضايي و انتظامي مربوطه تأكيد كرده‌‏ام و متأسفانه مورد توجه قرار نگرفته ، تا زمانيكه احضار به صورت كتبي و با ذكر موارد اتهامي نباشد ، در دادگاه حاضر نشده به همين دليل فردا ؛ (شنبه) علي‌‏رغم احترامي كه براي دادگاه قائلم ، در دادگاه حاضر نخواهم شد .وي با اشاره به اينكه در اين پرونده‌‏سازي معتقدم كه موارد متعددي توهين به اسلام وجود دارد ، گفت : به‌‏دليل انتساب پرونده‌‏سازان به برخي اركان نظام ، خواستار اين موضوع هستم كه بازرسي از سوي مقام معظم رهبري براي بررسي اين پرونده و برخورد با پرونده‌‏سازان از سوي آن نهاد محترم ، بر پرونده نظارت كنند .متقي با اشاره به اينكه متأسفانه برخي از تاريخ پند نمي‌‏گيرند ، گفت : از اين نگرانم كه اگر اين روند ادامه پيدا كند ، تاريخ در مورد برخي حاكمان چه قضاوتي خواهد كرد .وي ضمن اشاره به اين مطلب كه در اين پرونده ، با قرار 100 ميليون ريال در دادسرا و معرفي كفيل در آگاهي قم ، آزاد مي‌‏باشم ، گفت : چگونگي سير پرونده ديگر كه بنا بر شكايت هيئت نظارت بر انتخابات ، تشكيل شده پس از مطالعه پرونده توسط وكيل اينجانب ، اعلام خواهد شد .
ادامه مطلب

دانشگاه امام حسين از دانشجويان انگشت نگاری ميکند

پيک ايران : در اقدامي تازه مسئولين دانشگاه امام حسين وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي از دانشجويان ورودي سراسري خود ( وابسته به وزارت علوم ) اقدام به انگشت نگاري و گرفتن تعهد نمودند. در اين تعهد نامه که دانشجويان ملزم به انگشت زدن در زير آن شدند از دانشجويان خواسته شده بود تا مواردي را مانند ايمان بخدا!!! نپوشيدن پيراهن آستين کوتاه و نزدن روغن به موي سر و... رعايت نمايند . در غير اين صورت اخراج مي گردند!!! به همين سادگي ... بنا به اطلاعيه اي که از سوي تعدادي از دانشجويان صادر شده از تمام دانشجويان معترض دعوت مي گرديده تا در تاريخ شنبه 4 مهر ماه ساعت 5 بعد از ظهر در ميدان نوبنياد حضور يافته و اعتراض خود را به گوش مردم برسانند .
ادامه مطلب

فتوای یک آبادگر!


به نوشته اميد جوان يك راهیافته آبادگر مجلس هفتم در برنامه راه زندگي كه پنج شنبه ها از شبكه سوم سيما پخش مي شود در پاسخ به سئوال خانمي كه پرسيده بود، شوهرم به من مي گويد هنگامي كه از خانه بيرون مي روي بايد آرايش كني،‌گفت: ايرادي ندارد شما با حفظ موازين شرعي در خارج از منزل آرايش كنيد و آراسته بيرون بياييد.
ادامه مطلب

زمینه سازی کیهان برای برخورد با نحوه پوشش دختران دانشجو


به نوشته كيهان مسئولين كشورمان از دختران دانشجوي مسلمان و معتقد به حجاب در كشور فرانسه كه از تحصيل در مراكز علمي اين كشور محروم شده اند دعوت كرده اند كه جهت ادامه تحصيل به ايران بيايند. بنده نگران آن هستم كه وضعيت بد پوشش در دانشگاههاي كشور، اين دانشجويان را از تصميم خودشان پشيمان كند و بنابراين بهتر اين است كه مسئولين ابتدا به وضع غيرقابل تحمل فعلي پوشش دختران در مراكز علمي سروسامان بدهند سپس از ديگران دعوت بعمل آورند.
ادامه مطلب

امروز



* جنگ تمام عياري که مرتضوي با اينترنت شروع کرده، آخرين جنگ او است که اگر آنرا برنده شود، ديگر اثري از آزادي بيان در سرزمين ايران نخواهد ماند .اما خوشبختانه ما مي‌ةوانيم به کمک همديگر به آساني او را شکست دهيم . او مي‌خواهد صداي وب‌سايت‌هاي اصلاح‌طلب به گوش کسي در داخل ايران نرسد و اگر از پس اين کار برنيايد شکست خورده است .پس بهترين راه کمک به اين موضوع پخش کردن خبرهاي وب‌سايت‌هاي امروز و بامداد، به هر شکل ممکن است .ساده‌ترين راه آن کپي و پيست کردن عين مطالب آنها يا برگزيده‌‌شان در وب‌لاگ خود است که مي‌دانم ممکن است براي وب‌لاگ‌نويسان شناخته‌ شده‌ي ساکن ايران سخت باشد، ولي کساني که ناشناسند يا در ايران زندگي نمي‌کنند مي‌توانند نقش بزرگي بازي کنند .شبکه‌ي چند ده هزارتايي وب‌لاگ‌هاي فارسي، در مجموع از تمام روزنامه‌هاي فارسي زبان، خواننده‌ي بيشتري دارد و اگر از آن براي شکست‌دادن دشمنان آزادي بيان در ايران استفاده نکنيم، فرصتي تاريخي را از دست داده‌ايم .بنابراين پيش‌نهاد مي‌کنم روز دوشنبه‌ي آينده، هر کس که امکانش را دارد، چند خبر را به انتخاب خودش از وب‌سايت‌هاي امروز و بامداد بردارد وبه همراه لينک‌هايي مشخص به منبع آنها، در وب‌لاگش بگذارد .من البته يک کار ديگر هم مي‌کنم که اگر شما هم دوست داشتيد بکنيد , کار سمبوليک جالب خواهد بود : اسم وب‌لاگ‌مان را براي يک روز به « امروز » تغيير دهيم .: برگرفته از وبلاگ هودر :« حمايت از اين مطلب »*
دهانت را مي بويندمبادا که گفته باشي دوستت دارم
دلت را مي بويندمبادا شعله اي در آن نهان باش
دروزگار غريبيست نازنين
و اينک اي فرزند آريا سرزمين , تو ميراث دار بيرق کاوه آهنگري , پس به پاسداشت آن بزرگ مرد و يلان اين مرز و بوم تو نيز همت نما که اين بار بيرق در دستان توست .هشيار باش که نيفکني بر زمينش که آن نماد غرور اين ملت است , پس آگاه باش و چشم بگشا که کار خطيري در پيش داري .تو نيز بهتر از هر کس خود داني که به آب و خاک اين کهن سرزمين مديوني , پس دين خود را اَدا کن که فرصت تنگ است , پس کي خواهي از خواب برخيزي , خفقان تا سر رسيده است پس بيدار باش که بيش از اين غرق نگردي که سستي تو بس گران خواهد گذشت بر ملت .اي فرزند , امروز شو .گر بدين سان زيست بايد پستمن چه بي شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوايي نياويزمبر بلند کاج خشک کوچه بن بست

ادامه مطلب

Sunday, September 19, 2004

شام رویا

یاس پنهانی گلویم را گرفت
آسمان را یکسره دلخورده گیهایم گرفت
شوق دیدارش مرا دیونه کرد
بزم رویا خواب را از من گرفت
باز هم من بودم و او بودو یک دنیا نیاز
هیبتش ناگه وجودم را گرفت
شکوه ها کردم از این چرخ فلک از بی کسی
در همان دم دست او دستان سردم را گرفت
نابرآورده کلامم در دهان گوئی شکست
با نگاهی دردهای قلب بیروحم گرفت
خواستم پنهان شوم در تیرگیها. پشت درد
لیک او آمد مرا از تیرگیهایم گرفت
هیکس اینسان گران مهری به من ارزان نکرد
سیل اشکی خشکی چشمان تارم را گرفت
برگشودم پلکها را تاکه بازآیم به خویش
نوصباحی دیگر آمد شام رویائی گرفت
ادامه مطلب

فاطمه حق وردیان:

زندگی سگی هوا را از من بگير ، خنده ات را نه ! « پابلو نرودا »
۵۷ فيلتر ماتيکی
هوا را از من بگير سيگارم را نه !
درد ، انتظار ، سيگار ...همه را يکجا می کشم
پای ديوار می نشينم و زار می ...زنم !
کار ديگری که از دستم بر نمی آيد!
۰۰۰نه می توانم از تو بگذرم ،نه از اين ديوار لعنتی
که سر تاسر شانه هايت کشيده ای
هی دو سوی لب هايم راسمت لبخندهای ناگزير می کشم
کِـــــــــــــــش آمده ام !مثل کِش ِ شلوار ،می کشی و وِل می کنی
می کشی و ...
« محدوده ی ارتجاعی » ؟!« خستگی »‌؟!« تنش مجاز » ؟!
من جزء سازه های ناپايدارمچرا فرو نمی ريزم؟؟؟
۰۰۰۸۲ فيلتر ماتيکی
هوا را از من بگيرسيگارم را هم !تلو تلو می خورم
تا پای ِ « بدون دستور پزشک ممنوع ! »
چند تای اين ها را بخورم خواب می روم ؟!
ديازپام ۱۰..100
. دياز پام ِ زهر مار ..
.دست از سر من بر نمی دارد
شعر ، مازوخيسم ِ جنسی دارد
هر چه بر سرش بياوری ،برمی گردد و لبخند شهوانی می زند!
آی !جنده بازان ِ حرفه ای ِ شهر !محض ِ خاطر ِ خدا يکی پيش پای اين شعر نگهدارد
!پ.ن : عبارات داخل گيومه از اصطلاحات علم « مقاومت مصالح » می باشند.بطور مثال اگر به سازه بطور متناوب بار وارد بشود تا جايی که مصالح به حد گسيختگی برسد ، اصطلاحآ می گوييم مصالح دچار خستگی شده اند.
ادامه مطلب

Friday, September 17, 2004

تابستون هم تموم شد

سلام
تابستون هم تموم شد.مثل بهار.داریم میریم به فصل جدید اما انگاری دلم نمی خواد
دوست دارم زمان همینجا واسته
دیگه جلوتر نره
از پائیز فقط برگهاشو دوست دارم با فریادی که موقع له شدن زیر پای ما میزنن.همینطورهم بارون.توی شب.وقتی سرما توی تن آدم رخنه میکنه اون وقت در حالی که بی هدف داری تو خیابون پرسه میزنی یهو شروع میکنی به تند راه رفتن.انگاری مقصودتو پیدا کردی.پائیز همیشه فصل بی کسی بوده فصلی که قشنگه اما پر از حرفهای نگفته واسه ماست .فصلی که مرگ درختا رو می بینیم .فصل یکه تاریکی اوج میگیره .وسیاه میشه رنگ آخر و ما هنوز همون ادم سابقیم.شرمنده ایم که یه بار فقط یه بار عزم شدن رو توی وجودمون نداشتیم
ادامه مطلب

سودای سعد

عذابی چنان تلخ مرا در برگرفته که تمام شیرینیهای دنیای گذرای ما را نمی پاید.گویی منزلت جوانی را اینگونه سیر می کنم تا خزان زیستن من آغاز گردد اندیشه ام محبوس در رویاییست شیرین که حتی دمی از آن را حقیقی نیافتم.گوئی خویش را می فریبم که خواهم دید .اما افسوس که زود پژمرده شدم چونانکه در بستر رویا هم آرامش نیافتم.لیک این یاد بود به من آموخت که درد هایم را هیچگاه به زبان یاس جلوه ندهم تا مبادا کلامی از عجز مرا به سوی فنا گسیل دارد و هرگز از عشق رنجور نخواهم بود که مرا آگاه ساخت به وجود مجهولاتی که تا پیش از این حتی آنها را نمی دیدم و بر خود می بالم که لیاقت درک ایشان را یافته ام که اگر نمی یافتم آنک در مرگزاری بودم که قدر هیچ چیز و هیچ کس را نمی دانست.
معبودا یاریم ساز تا عشق میلادی دیگر باشد و ناجی وجودم از این زوال جهلناک
ادامه مطلب

Tuesday, September 14, 2004

وسوسه نوشتن

زندگی بنظرم همانقدر غیر طبیعی و باور نکردنی میاید که نقش روی قلمدانی که یا آن مشغول نوشتن هستم.گویا یکنفر نقاش مجنون وسواسی روی جلد این قلمدان را کشیده . اغلب به این نقش که نگاه میکنم مثل اینست که بنظرم آشنا میاید شاید برای همین نقش است ....شاید همین نقش مرا وادار به نوشتن می کند
صادق هدایت
ادامه مطلب

یاد باد

ياد آن ليلي رويايي خوش نقش و نگار
ياد آن نو گل زيباي سر آغاز بهار
ياد آن نرگس مستانه که آئينهء پاکي ها بود
آتش افروز غم تيره شب ساکت و تار

ياد باد آن روز گاراني کزو داغم نبود
آن زمان کز عشرتش راهي به بيراهم نبود
آن زمان کو عشق او ارزاني من بود و بس
پرتگاه هجرتش طالع به سامانم نبود

او که در اقبال من زيبا ترين افسانه بود
در ميان مه رخان عاشق ترين دردانه بود
ان دمي کز جام او جانم همه مستي گرفت
کاش آگه مي بدم کين بهترين پيمانه بود

گرچه او گم کرده راه طالعم ديگر نشد
خواستار و هم قرين عشق من ديگر نشد
ليک من را بيم از اين غم نامهء پر درد نيست
مذهبم او گشت وزينان مذهبي ديگر نشد
ادامه مطلب

Friday, September 10, 2004

بر حسب وظیفه ما هم نوشتیم برید اینجا
ادامه مطلب

عشق حقّ


عاقلي ، ديوانه اي را داد پند
مي زنند اوباش كويت سنگها
كودكان ، پيراهنت را مي درند
ياوه مي گويي ، چو مي گويي سخن
گر بخندي ، ور بگريي زار زار
نان فرستاديم بهرت وقت شب
آب داديمت ، فكندي جام آب
خوابگاه ، اندر سر ره ساختي
بر گرفتي ز ادمي ، چون ديو روي
دوش ، طفلان بر سرت گل ريختند
نانوا خاكسترافشاندت به چشم
رندي ، از آتش كف دست تو خست
چون تو ، كس ناخورده مي مستي نكرد
مست را ،مستي اگر يك ره بود
بس طبيباننددر بازار و كوي
گفت ، من ديوانگي كردم هزار
ديده ، زين ظلمت به نور انداخته ام
تو مرا ديوانه خواني ، اي فلان
گر كه هر عاقل ، چو من ديوانه بود
عارفان ، كاين مدعا را يافتند
من همي بينم جلال اندر جلال
من همي بينم بهشت اندر بهشت
چون سرشتم از گل است ، ازنور نيست
گنجها بردم كه نايد در حساب
عشق حق ، در من شرار افروخته است
چون مرا هجرش به خاكستر نشاند
تو ، همي اخلاص را خواني جنون
از طبيبم گر چه مي دادي نشان كاز چه بر خود مي پسندي اين گزند
ميدوانـــــندت ز پي فرسنگها
رهروان ، كفش و كلاهت مي برند
كينه مي جويي ، چو مي بندي دهن
بر تو مي خندند اهل روزگار
نان نخوردي ، خاك خوردي ، اي عجب
آب جوي بركه خوردي ، چون دواب
بستر آوردند، دور انداختي
آدمي بودي و گشتي ديو خوي
تا تو سر برداشتي ، بگريختند
آن جفا ديدي ، نكردي هيچ خشم
سوختي ، آتش نيفكندي ز دست
خوي با بدبختي و پستي نكرد
مستي تو ، هر گه و بي گه بود
حالت خود ، با يكي ز ايشان بگوي
تا بديدم جـــــــــــلوه پروردگار
شمع گشتم ، هيمه دور انداختم
ليك من عاقلترم از عاقلان
در جهان ، بس عاقل و فرزانه بود
گم شدند از خود ، خدا را يافتند
تو چه مي بيني ، به جز وهم و خيال
تو چه مي بيني ، به غير از خاك و خشت
گر گلم ريزند بر سر ، دور نيست
ذره ها ديدم كه گشته است آفتاب
من چه مي دانم كه دستم سوخته است
گو بيفشان ، هر كه خاكستر فشاند
چون تواني چاره كرد اين درد ، چون
من نمي بينم طبيبي در جهان

من چه دانم ، كان طبيب اندر كجاست
مي شناسم يك طبيب ، آنهم خداست
شاعرش رو هم که دیگه میدونین کیه
ادامه مطلب

نبردی با درون

آری در هنگامه فنای همه چیز بودم .در گاهی که زمام تمام اندیشه هایم در دستانم بود و می توانستن ایشان را به هر سو برانم .که باز هم نهیبی مرا به سوی بیداری خواند.مثل حادثه ای بزرگ در انتهای سکوت وجودم.آری باز به رویا ها دل خواهم سپرد و از اندوه خویش شادمانه خواهم زیست و دیگر نمی هراسم از انچه هنوز واقف نشده
ادامه مطلب

فروغ

اي شب از روياي تو رنگين شده سينه
از عطر توام سنگين شده
اي به روي چشم من گسترده خويش
شاديم بخشيده از اندوه بيش
همچو باراني که شويد جسم خاک
هستيم زآلودگي‌ها کرده پاک


اي تپش‌هاي تن سوزان من
آتشي در سايه مژگان من
اي ز گندمزارها سرشارتر
اي ز زرين شاخه‌ها پربارتر
اي در بگشوده بر خورشيدها
در هجوم ظلمت ترديدها
با توام ديگر ز دردي بيم نيست
هست اگر، جز درد خوشبختيم نيست


اين دل تنگ من و اين بار نور؟
هايهوي زندگي در قعر گور؟


اي دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پيش از اينت گر که در خود داشتم
هر کسي را تو نمي‌انگاشتم


درد تاريکيست درد خواستن
رفتن و بيهوده خود را کاستن
سرنهادن بر سيه‌دل سينه‌ها
سينه‌آلودن به چرک کينه‌ها
در نوازش، نيش ماران يافتن
زهر در لبخند ياران يافتن
زرنهادن در کف طرارها
گمشدن در پهنه بازارها


آه، اي با جان من آميخته
اي مرا از گور من انگيخته
چون ستاره، با دو بال زرنشان
آمده از دوردست آسمان
از تو تنهائيم خاموشي گرفت
پيکرم بوي هماغوشي گرفت
جوي خشک سينه‌ام را آب تو
بستر رگهام را سيلاب تو
در جهاني اينچنين سرد و سياه
با قدمهايت قدمهايم براه


اي به زير پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
گيسويم را از نوازش سوخته
گونه‌هام از هرم خواهش سوخته
آه، اي بيگانه با پيراهنم
آشناي سبزه‌زاران تنم
آه، اي روشن طلوع بي‌غروب
آفتاب سرزمين‌هاي جنوب
آه، آه اي از سحر شاداب‌تر
از بهاران تازه‌تر سيراب‌تر
عشق ديگر نيست اين، اين خيرگيست
چلچراغي در سکوت و تيرگيست
عشق چون در سينه‌ام بيدار شد
از طلب پا تا سرم ايثار شد


اين دگر من نيستم، من نيستم
حيف از آن عمري که با من زيستم
اي لبانم بوسه‌گاه بوسه‌ات
خيره چشمانم به راه بوسه‌ات
اي تشنج‌هاي لذت در تنم
اي خطوط پيکرت پيراهنم
آه مي‌خواهم که بشکافم ز هم
شاديم يکدم بيالايد به غم
آه، مي‌خواهم که برخيزم ز جاي
همچو ابري اشک‌ريزم هايهاي


اين دل تنگ من و اين دود عود؟
در شبستان، زخمه‌هاي چنگ و رود؟
اين فضاي خالي و پروازها؟
اين شب خاموش و اين آوازها؟


اي نگاهت لاي‌لائي سحربار گاهوار کودکان بيقرار
اي نفسهايت نسيم نيمخواب شسته از من لرزه‌هاي اضطراب
خفته در لبخند فرداهاي
من رفته تا اعماق دنياهاي من


اي مرا با شور شعر آميخته
اينهمه آتش به شعرم ريخته
چون تب عشقم چنين افروختي
لاجرم شعرم به آتش سوختي
فروغ فرخزاد شاعری که هر گز نمی میرد
ادامه مطلب
 
ساخت سال 1388 سکوت.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده